آنها که طرف روز به گیسوگرفته اند


مه را به تاب طره ی هندو گرفته اند

افسونگرند گوشه نشینان چشم تو


دلها به سحر غمزه ی جادو گرفته اند

یرغوچیان چشم سیاهت به یک نظر


ملک دل خراب به یرغو گرفته اند

تواچیان ابروی شوخت هزاردل


هردم بدان کمانچه ی ابرو گرفته اند

کردی به غمزه قصد دل ناحفاظ من


ترکان مست بین که به لرغو گرفته اند

خوبان بام چرخ ز رشک جمال تو


هربامداد پرده فرا رو گرفته اند

دری کشان جرعه ی خمخانه ی الست


مستی زجان باده ی یاهو گرفته اند

مستان جام لم یزلی از شراب عشق


بزم طرب به بانگ هیاهو گرفته اند

ابن حسام در طلبت سعی می کند


آری مراد را به تکاپو گرفته اند